غروب عاشورا.میدان امام حسین علیه السلام
مردم پخش شده بودند توی میدان.کنار خیمه ها.غروب بود و هوا گرفته.مداح دم گرفته بود و مردم سینه می زدند.خورشید داشت غروب می کرد که صدای سنج ها بلند شد.گویی که صدای هلهله یزیدیان باشد
شمر با مشعل به طرف خیمه ها آمد و آن ها را یک به یک دقیقا کنار ما،آتش زد...
خدا می داند که فضا چه حالی شده بود..گویی که ما را در صحرای کربلا در غروب دهم محرم سال ۶۱ رها کرده بودند و داشتیم نظاره گر سوختن خیمه ها می شدیم...
لا یوم ک یومک یا ایاعبدلله
